سالهای آخر جنگ تحمیلی یعنی سال ۶۶ تا پذیرش قطعنامه و حتی ۲ ماه پس از آن افتخار داشتم در مناطق جنگی حضور پیدا کنم. در آن سالها بعضی چیزها برایمان خیلی عزیز و دوست داشتنی بود که از جمله آنها چفیه بود. وقتی میخواستیم به دوست عزیزی هدیه ای بدهیم شاید عطر و چفیه اولین انتخابمان بود. تا همین عید نوروز گذشته فکر میکردم حرمت و تقدس چفیه از سالهای دفاع مقدس به یادگار مانده ولی هم صحبتی با یکی از نوکران اباعبدالله الحسین (ع) در خامنه مرا از مطلبی که سالها میدیدم و متوجه آن نبودم آگاه کرد.
کسانیکه سعادت حضور در عزاداری روز عاشورای خامنه را داشته باشند حتما دسته عرب را که با ساختن مشابه تن بی سر سیدالشهدا و تابوتی که شبیه تشییع پیکر مظلوم کربلا همچنین پوشیدن لباس عربی شامل ردا و چفیه در کسوت اعراب اقدام به عزاداری سالار شهیدان مینمایند را بیاد دارند.مخصوصا نوحه بسیار تاثرانگیزی که جمیع اعضاء دسته با هم در میادین و دور تابوت مذکور تکرار میکنند و صد البته اشعار جانسوز و قدیمی معروف به زنجیر که دوست عزیزم صادق هادی در مصلای خامنه و در پایان مراسم عزاداری خوانده و همه را متاثر میکند.
دوست عزیزی که خود و اکثر افراد خانواده و فامیلشان از چند نسل گذشته عضو این هیئت و دسته عزاداری هستند قدمت احترام به چفیه های مورد استفاده در این هیئت را بمن یادآوری کرده و متذکر شد در منزلشان چفیه با قدمت بیش از ۵۰ سال دارند که سالها مورد استفاده پدر و پدر بزرگش بوده و اکنون بعنوان یادگاری از گذشتگانشان نگهداری میشود.
نظرات شما عزیزان: